امروز بدتراز دیروز...
دیروز حداقل دلم خوش بود که دارمت...ولی امروز انگاری اسمم از یادت رفته ...دلم خیلی گرفته امروز مامانمم باهام خدافظی نکرد تو سکوت نگاهم با تموم غروری که داشتم شکستم عطری آشنا به مشامم میخوره ولی دیگه خودمم یادم نیست...نمیدونم برای کی و به چه دلیل زنده ام...............فقط میتونم بگم قدر آیینه بدانید در آن لحظه که هست نه در آن لحظه که افتادو شکست.من شکستمممممممممممممممممممممممممممممممممممممم دیگه نازنینی وجود نداره بخدا
+ نوشته شده در ساعت 18:48 توسط نازنین
|